سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوشا آن که خود را خوار انگاشت ، و کسبى پاکیزه داشت ، و نهادش را از بدى بپرداخت ، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید ، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود ، و خود را به بدعت منسوب نگرداند . [ مى‏گویم بعضى این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا ( ص ) نسبت داده‏اند . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :3
کل بازدید :13402
تعداد کل یاداشته ها : 14
103/2/16
3:42 ع

متاسفانه ما به خاطر تنبلی و راحت طلبی ذهنی روانی، دوست داریم مسائل را ساده کنیم و با چند خط کشی تکلیف خود را با همه چیز روشن کنیم. برای ما سخت است که خط کشی ها را از میان برداریم و هر چیز را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم و آن را همان گونه که هست ببینیم.

مثلاً خیلی راحت افراد را به مسلمان و غیر مسلمان یا شیعه و غیر شیعه تقسیم می کنیم و بعد می گوئیم: حکم مسلمان این است و غیر مسلمان آن. حکم شیعه این است و حکم غیر شیعه آن. غافل از آن که انسان موجودی است بسیار وسیع و به هیچ وجه تحت این خط کشی ها در نمی آید.

شما هیچ مسلمانی را پیدا نمی کنید که یک جنبهء کافری و یک جنبهء مسیحی گری و یک جنبهء یهودی گری در او نباشد. حتی شما هیچ انسانی را پیدا نمی کنید که هیچ جنبه ای از حیوانیت در او نباشد. هر کسی را باید آن گونه نگاه کرد که گویا به هیچ دسته و گروهی تعلق ندارد و ما برای اولین بار است که با او مواجه می شویم. به همهء جنبه های وجودی او توجه کنیم وصرفا با دیدن چند مشخصهء شناسنامه ای یا عمل ظاهری در باره او حکم ندهیم.

وقتی که در فرم های استخدام می بینم که فیلدی را گنجانده اند تحت عنوان دین یا مذهب، حالت تهوع می گیرم و تا حد امکان پاسخ نمی دهم. چرا که می توان در آنجا نوشت: من یک مسلمانم. ولی وقتی مرا استخدام کردند، دروغ هم بگویم. کما این که همه ما دروغ می گوئیم. و نیز می توانم بنویسم من یک مسیحی ام. ولی مرا استخدام نکنند و در عین حال اهل دروغ نباشم.

باید به رئیس آن اداره که آن فرم استخدام را طراحی کرده گفت: آخر نادان! تو از این که بفهمی دین شناسنامه ای من چیست چند درصد از وجود مرا کشف کرده ای؟ آیا نمی شود شخص از نظر رسمی، شیعه باشد و لی در عمل اهل دروغ و خیانت؟ آیا نمی شود شخص ارمنی یا یهودی باشد ولی در کار محوله خود صادق و قابل اعتماد؟ پس هدف تو از این که این فیلد را در فرم استخدام گنجانده ای چیست؟

این ساده اندیشی است که ما با کشیدن چهار تا خط ساده بر اطراف آدم ها گمان کنیم به حد و مرز وجودی آن ها پی بردیم و به شناخت ایشان نایل شدیم.

همچنین با دادن نسبت هایی مثل زانی یا جانی به انسان ها، نمی توانیم قضاوت درستی نسبت به ایشان داشته باشیم. گرچه قاضی دادگاه به حکم وظیفه خود جانی و زانی را مجازات می کند ولی وقتی مجرم به نزد پرورگارش برود خداوند، همهء ابعاد وجودی او را یکجا حاضر می کند. نه این که او به صورت یک تودهء جنایت ظاهر شود. یعنی اگر همین آدم که از نظر دنیایی و از نظر ما، جانی به حساب می آید، روحیهء سخاوت هم داشته باشد، روحیهء شجاعت هم داشته باشد، یا در مواردی، از خداوند جهان کمک خواسته باشد و او را یاد کرده باشد، خداوند همهء این ها را حاضر می کند و به حساب او رسیدگی می کند. در حالی که ما آدم های زمینی نمی توانیم این گونه حساب کنیم. پس حال که نمی توانیم، بیائیم قضاوت نکنیم و کار قضاوت را برای خدا بگذاریم.

وقتی یک زانی را می بینم بگوئیم عمل زنای او عمل بدی است ولی شاید این آدم دستی به خیر دارد و خداوند به ازای خیرخواهی او، زنایش را ببخشد. وقتی یک عرق خور را می بینیم بگوئیم شرب خمر او عمل حرامی است ولی شاید خداوند این عمل حرام او را به واسطه صداقتی که در همهء زندگی از خود نشان داده است ببخشد و من مسلمان نما که جا به جا دروغ می گویم از او عقب تر بیفتم.

کلاً تمرین کنیم که در مورد آدم ها قضاوت نکنیم. انسان، موجود بسیار گسترده و عمیقی است.