سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل ها بر دوستی آن که به آنها نیکی کند و دشمنی آن که بدان ها بدی کند، سرشته شده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :10
کل بازدید :13305
تعداد کل یاداشته ها : 14
103/2/1
3:6 ع

 

این پست در پاسخ به دوست عزیزی که خود را استراتژیست می دانند به نگارش درآمده است

نظر ایشان در رابطه با متن «گریز از آزادی با امام تراشی» چنین است:

سلام علیکم.

متن ( نه مقاله) حضرتعالی را خواندم. بحث علمی ای ندیدم. بیشتر بحث های ژورنالیستی کوچه بازاری بود ، نه منطق مبتنی بر نظام سیاسی اسلام و یا سایر مکاتب فکری. لازم است عرض کنم خدمت حضرتعالی که نظام سیاسی اسلام بر پایه امامت - امت برقرار است و نه رهبر و جامعه. ضمن اینکه امام بار معنایی خاصی دارد و به منظور بزرگ کردن و یا العیاذ بالله دادن عصمت لدنی و همتراز کردن با امام معصوم نیست.

این استدلال حضرتعالی که فرمودید برای انتخاب عنوان امام باید یا به آن مقام رسیده باشی و یا از حضرات معصومین دست خط داشته باشند هم اشتباه است. این اشتباه شما از عدم علم شما نسبت به فلسفه و اساس نظام سیاسی در اسلام و مسئله ی ولایت مطلقه فقیه است.

در کل متن محققانه و علمی ای نبود بلکه حرف های کوچه بازاری بود که کمی رسمی تر بیان شده است.

مستدام باشید. / پایان نظر این دوست گرامی.

در این رابطه باید به چند نکته اشاره کرد:

اولا اگر نوشته بنده متن است و نه مقاله، حرفی نیست. در اینجا مناقشه ای روی کاربرد کلمات ندارم. اگر کسی به جای مقاله، حتی بگویند اراجیف، اما به محتوای آن اراجیف پاسخ دهند، برای من بهتر از آن است که بگویند مقالهء محققانه ولی فحوای کلام را در نیابند.

ثانیا" این دوست ما و بسیاری از دوستان دیگر که مانند ایشان فکر می کنند گویا گمان می کنند با نادیده گرفتن بخشی از مطالب یک گوینده، آن بخش را به بهترین وجه پاسخ داده اند.

تا این لحظه هیچکدام از این دوستان نگفته اند بالاخره آنچه اریک فروم در کتاب «گریز از آزادی» و مولوی در مثنوی بیان کرده و برخی دیگر از جامعه شناسان نیز به آن اشاره داشته اند، درست هست یا نه. آیا انسان طبیعتا و بر اساس غریزه، مسئولیت گریز هست یا نه. نگفته اند این که خداوند در قرآن کریم می گوید: بل یرید الانسان لیفجر امامه، ارتباطی با بحث مسئولیت گریزی دارد یا نه؟

اگر از نظر این دوستان نوع بشر، مسئولیت گریز است، با بقیهء قسمت های مطالب بنده چه می کنند و چگونه توجیه می کنند که با وجود این روحیه و با وجود پیشینهء تاریخی ملت ایران، چگونه می خواهند رهبر را امام کنند که تالی فاسد نداشته باشد؟ و اگر انسان نوعاً مسئولیت گریز نیست و در عرصه های مختلف، به جای پی جوئی منافع فردی و گروهی خود، مسئولیت فردی و اجتماعی خود را لحاظ کره به آن عمل می کند، لطفاً شواهد کافی در رد نظرات کسانی مثل اریک فروم و جلال الدین بلخی و دیگران ارائه کنند تا کسانی امثال بنده نیز از اشتباه خارج شوند و نسبت به سایر انسان های ساکن بر زمین، دید مثبت تر پیدا کنند.

ثالثاً (که در واقع ادامهء همان ثانیاً است) این که نمی دانم چرا برخی از دوستان ما از نظر علمی، تا این حد بی حال و بی رمق هستند و حاضر نیستند با ذکر دلایل علمی مطلب خود را بیان کنند و با انگ چسباندن قصد از میدان به در کردن حریف را دارند؟ گویا این به یک عادت در ایشان تبدیل شده است که همین که بگوئیم این یک بحث علمی نیست و ژورنالیستی و کوچه بازاری است، تکلیف کار را روشن کرده ایم و از عهدهء پاسخ گوئی بر آمده ایم.

از عبارت «کوچه بازاری» که به کار برده اید به یاد خاطرهء معروفی از احمدی نژاد افتادم که مجری از او در باره گرانی میوه و تره بار پرسید و او جواب داد نه! در محله ما ارزان است. لذا از شما می خواهم آدرس محلهء خود را بفرمائید که ما هم به آنجا نقل مکان کنیم. جائی که صحبت از آزادی و مسئولیت و عوامل به وجود آمدن جنگ جهانی دوم و هیتلر و استبداد و ابیات مولوی، نقل روزمرهء مردم کوچه بازار آن باشد، واقعاً محله ای ویژه و استثنایی است.

تا آنجا که بندهء حقیر می دانم، مباحث ژورنالیستی، تاریخ مصرف دارند. حال نفهمیدم موضوعی که وضعیت طبعی بشر را مورد اشاره قرار می دهد و نسبت به وجود استعداد پذیرش استبداد برای نوع بشر هشدار می دهد، تاریخ مصرف آن تا کی بوده است؟

برادر من! شاید کسی با چنین روش هایی گمان کند که از پس ایراد وارد شده برآمده و وجدان خود را آسوده کند اما کسانی که مثل شما به ولایت فقیه و مباحث مرتبط با آن نمی نگرند، با خواندن متن «گریز از آزادی با امام تراشی» قطعاً برایشان سوال پیش می آید که فلسفهء سیاسی اسلام هر چه باشد، با این اشکال چه کنیم؟ گیرم که ولی فقیه، حتی همتراز معصومین، با مردمی که می خواهند از هر چیزی بت بتراشند و آن را بپرستند چه باید کرد؟ با مردمی که نمی خواهند خود، بار مسئولیت انتخاب های خود را بر دوش بکشند و آزادی خود را می دهند تا از بار مسئولیت رها شوند چه باید کرد؟ شما اسم این را بگذار کوچه بازاری، بگذار ژورنالیستی یا هر چیز دیگر، با واقعیت آن چه می کنی؟

اگر ما با مردمی زندگی می کردیم که فارغ از جَوزدگی ها و فارغ از احساسات فوران کننده، مسئولانه و از سر خود انگیختگی، فلسفهء سیاسی اسلام را مطالعه می کردند و بر اساس آن بدون خودباختگی، از ولی فقیه تبعیت می کردند، باکی نبود و نیاز به این بحث ها وجود نداشت اما آیا جز عدهء قلیلی، مابقی مردم، این گونه اند؟ آیا فوران احساسات و بی منطقی در سطوح مختلف این جامعه موج نمی زند؟ آیا امام حسین (ع) نگفت دین لقلقه زبان ایشان است و در هنگام امتحان دینداران کم هستند؟ وقتی که در چنین شرایطی به سر می بریم، وظیفهء دلسوزان است که تکلیف خود را با این مطلب روشن کنند.

خیلی روشن: آیا انسان موجودی هست که آزادی خود را بدهد و در عوض از بار سنگین مسئولیت رها شود یا نه؟

اگر آری، پس هر گونه بزرگ کردن افراد و رهبران، زمینه ساز استبداد خواهد بود. اگر نه، با دلایل و شواهد نشان دهید که این گونه نیست.

این خیلی سخت است؟ شما اگر احساس می کنید این متن، کوچه بازاری است، کتاب اریک فروم را بخوانید. گر چه می توان حدس زد که هر چیزی که فضای خود ساخته تان را آشفته کند مورد بی مهری و عدم اعتنای شما واقع شود.

 


92/10/17::: 4:58 ع
نظر()